اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آب

نویسه گردانی: ʼAB
آب . (اِخ ) نزد نصاری ، اقنوم اوّل از اقانیم سه گانه . صورتی از اَب .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
چهل آب . [ چ ِ هَِ ](اِخ ) نام کوهی به فیروزکوه است و رودخانه ٔ (کاری سر) بابل سر از آنجا سرچشمه میگیرد. (یادداشت مؤلف ).
چین آب . (اِ مرکب ) پسین آب که کشت را دهند پس درو کنند.
خره آب . [ خ َرْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت بالابخش مرکزی شهرستان کرمانشاه ، واقع در بیست ویک هزارگزی جنوب کرمانشاه وجنوب و کنار...
دست آب . [ دَ ] (اِ مرکب ) دستاب . آبی که برای شستن دست و روی بکار برند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آبدست . وضو. (آنندراج ). آب وضو : هم خلا...
دشت آب . [ دَ ] (اِخ ) از دهستان های بخش بافت شهرستان سیرجان . این دهستان در جنوب بافت واقع است . محصول عمده غلات است . از 27 آبادی بزرگ و...
راه آب .(اِ مرکب ) آبراه . آبراهه . گذر آب . گذرگاه آب . مجرای آب . راه ِ آب . و نیز رجوع به ترکیبات ذیل راه شود.
رود آب . [ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رودخانه رودکده . رجوع به رود و رودخانه شود : چنین گفت با لشکر افراسیاب که چون من گذر یابم از رود آ...
خنک آب .[ خ ُ ن ُ ] (اِخ ) قریتی است دوفرسنگی مشرقی شهر داراب و در سال 1300 هَ . ق . محمدرضاخان قوام الملک آن رااحداث نموده است . (فارسنامه...
خوش آب . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِ مرکب ) آب شیرین و گوارا. (یادداشت مؤلف ).
خوش آب . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگان بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان ، واقع در جنوب باختری میرجاوه با 102 تن سکنه . (از فر...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۴۹ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.