اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آب

نویسه گردانی: ʼAB
آب . (اِخ ) نزد نصاری ، اقنوم اوّل از اقانیم سه گانه . صورتی از اَب .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
آب آشنا. [ش ْ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه شناوری داند. آنکه معرفت بسباحت دارد. سباح . شناگر. (فرهنگ اسدی ) : کسی کاندر آب است و آب آشناست از آب ...
آب آلو. [ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب که در آن آلو تر نهاده باشند.
آب آورد. [ وَ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) آب آورده . خاشاک و جز آن که دریا یا رود و یا سیل با خود آرد و آن را عرب جفاء (صراح ) و جفال و حمیل گوی...
آب آهک . [ ب ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی که در آن مقداری معلوم آهک ریزند و پس از رسوب آب را در معالجات بکار برند.
آب آهنج . [ هََ ] (نف مرکب ) آب آهنگ .
آب آهنگ . [ هََ ] (نف مرکب ) آدمی یا ستوری که آب از چاه و جز آن برکشد. آبکش . آب آهنج : کرده شیران حضرت تو مراسرزده همچو گاو آب آهنگ .سنائ...
آب استه . [ ] ( ) و اندر نواحی وی [ قصبه ٔ پریم در جبل قارن ] چشمه های آبست که بیک سال اندر، چندین بار بیشترین مردم این ناحیت بدانجا ش...
آب داغ . [ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب جوشانیده . آب گرم کرده : یک استکان آب داغ .
آب خضر. [ ب ِ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب زندگانی ، و مجازاً علم لدنّی . (برهان ) : در کلک تو سرّ غیب مضمردر لفظ تو آب خضر مدغم .کمال الدی...
آب پاشی . (حامص مرکب ) عمل آب پاشیدن بر گل و جز آن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.