آباد
نویسه گردانی:
ʼABAD
آباد. (اِخ ) نام شهری کوچک بر ساحل یمین نهر ناری در بلوچستان . || نام قصبه ٔ کوچکی در سند یعنی درشمال غربی هندوستان . || نام ناحیتی در ناحیه ٔ سبلان کوه نزدیک ارجاق و پیشکین . (نزهةالقلوب ).
واژه های همانند
۳,۷۳۴ مورد، زمان جستجو: ۲.۴۶ ثانیه
رحیم آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. سکنه ٔ آن 78 تن . آب آن از قنات . محصولات عمده غله و پنبه است ...
رحیم آباد. [ رَ] (اِخ ) دهی از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از قنات . محصولات عمده غلات و پنبه اس...
رحیم آباد. [ رَ] (اِخ ) دهی از دهستان برخوار بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان . سکنه ٔ آن 200 تن . آب آن از قنات . محصولات عمده ٔآن غلات و پنبه و ...
رحیم آباد. [ رَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاهان ، در 542/5هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
رحیم آباد. [ رَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه اصفهان به یزد، میان قیم آباد و بزرگور، در 130هزارگزی اصفهان . (یادداشت مؤلف ).
خوشن آباد. [ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وراگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع در شمال باختری حاجی آباد و جنوب راه مالرو...
خونی آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع در 56 هزارگزی شمال باختری مشهد، و هفت هزارگزی خاور شوسه ٔ قدیمی مشه...
خروس آباد. [ خ ُ ] (اِخ ) از دههای سدن رستاق . (ازترجمه ٔ فارسی مازندران و استرآباد رابینو ص 168).
خزان آباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان فشکلدره بخش آبیک شهرستان قزوین ، واقع در سی و هشت هزارگزی شمال باختری آبیک و نه هزارگزی راه...
خزعل آباد. [ خ ِ ع ِ ] (اِخ ) خسروآباد. رجوع به خسروآباد در خوزستان شود.