اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آباد

نویسه گردانی: ʼABAD
آباد. (ع اِ) ج ِ ابد.
- ابدالاَّباد ؛ همیشه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۷۳۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه
مزن آباد. [ م َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد در 18/5هزارگزی جنوب غربی سردشت و 18هزارگزی جنوب راه بیوران ب...
مری آباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر نو بالا ولایت باخرز طیبات شهرستان مشهد در 90هزارگزی شمال غربی طیبات ، در دامنه ٔ معتدل واقع و ...
مرغ آباد. [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان در 37 هزارگزی جنوب شرقی قصبه رزن و سه هزارگزی شمال قمیشانه ، تپه...
نوک آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان گوهرکوه بخش خاش شهرستان زاهدان ، در 67 هزارگزی شمال غربی خاش و 6 هزارگزی مغرب جاده ٔ زاهدان به خاش ،...
نیک آباد. (اِخ ) دهی است ازدهستان باسک بخش سردشت شهرستان مهاباد. در 6500گزی مشرق سردشت و 1500گزی جنوب جاده ٔ سردشت به بانه و درمنطقه ٔ ...
وجه آباد. [ وَج ْه ْ] (اِخ ) دهی جزء بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در4 هزارگزی شمال راه آهن رباطکریم در جلگه . با هوای معتدل . سکنه ٔ 562 ت...
هتم آباد. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قهاب بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در18 هزارگزی خاور اصفهان و 3 هزارگزی شمال شوسه ٔ اصفهان به...
هفت آباد. [ هََ ](اِخ ) دهی است از بخش سلوانای شهرستان ارومیه دارای 230 تن سکنه . آب آن از رود باراندوز و محصول عمده اش غله و توتون است . ...
نفس آباد. [ ن َ ف َ ] (اِ مرکب ) کنایه از سینه و شش که به تازی ریه خوانند و نیز کنایه از بدن آدمی . (آنندراج ). شش را گویند. (جهانگیری ) (بر...
نقش آباد. [ ن َ ] (اِ مرکب ) کنایه از شراب آتشی است . (برهان قاطع) (از آنندراج ). می تند و گزنده . (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.