اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آباد کردن

نویسه گردانی: ʼABAD KRDN
آباد کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عمارت . عمران :
به گرد اندرش روستاها بساخت
چو آباد کردش کهان را نشاخت .

فردوسی .


وز آن پس جهان یکسرآباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد.

فردوسی .


ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی بنیکی از او یاد کرد.

فردوسی .


از آن رفته نام آوران یادکرد
بداد و دهش گیتی آباد کرد.

فردوسی .


صد خانه اگر بطاعت آباد کنی
زآن به نبود که خاطری شاد کنی .

علأالدوله ٔ سمنانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.