گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آب جو نویسه گردانی: ʼAB JW آب جو. [ ب ِ ج َ / جُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فوگان . ۞ فقاع . فقع. نبیدجو. آخسمه . آخمسه . جعه ۞ . و قسم ستبر آن را بوزه گویند. || ماءالشعیر. آبی که در آن جو مقشر جوشانیده باشند مداوا را. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی آبجو شمس آبجوِ شَمس یکی از مارکهای پرطرفدار آبجوی ایرانی در دوره پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بود. آبجوی شمس از تولیدات کارخانههای ارمنیان ایران بود. بهای این آبجو در ... آبجو افشرده آبجو افشرده . [ ب ِ ج َ / ج ُ وِ اَ ش ُ دَ/ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کشک الشعیر. (تحفه ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود