اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آبدست

نویسه گردانی: ʼABDST
آبدست . [ دَ ] (اِ مرکب ) قسمی جامه و پوشش . لباده . جبه ٔ آستین کوتاه . || قسمت فوقانی سرآستین درازتر از قسمت تحتانی آن که بر روی آستین برگردانند زینت را. سنبوسه . || مستراح . مبرز. || (ص مرکب ) سخت چابک و تند. چربدست . ماهر. استاد. رجوع به آبدستی شود. || زاهد پاکدامن و پرهیزکار :
نعیم پاک بستاند چو کرد آلوده بسپارد
نه شرم از آبدست آید نه ننگ از آبدستانش .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
آبدست جای . [ دَ ] (اِ مرکب ) متوضا. خلوت خانه .
آب دست . [ ب ِ / ب ْ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبدست . آبی که بیشتر با دو ظرف موسوم به آفتابه لگن پیش از طعام و بعد از طعام برای شستن ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.