اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آبی

نویسه گردانی: ʼABY
آبی . (ص نسبی ) برنگ آب . کبود. ازرق . نیلی . نیلگون . نیلوفری . کوود. آبیو. رنگ کبود روشن . و گاه آبی آسمانی گویند و از آن آبی سخت روشن خواهند و این همان آسمانجونی و آسمانگونه است . و آبی سیر گویند و از آن آبی پررنگ و گرفته اراده کنند و مقابل آن آبی روشن است . || منسوب به آب . مائی :
در تن خود بنگر این اجزای تن
از کجا جمع آمدند اندر بدن
آبی و خاکی ّ و بادی وآتشی
عرشی و فرشی ّ ورومی ّ و کشی .

مولوی .


|| آنچه از گیاه و حیوان که در آب باشد، مقابل خاکی : اسب آبی . مار آبی . نباتات آبی :
با غم مرگ کس نباشد خوش
آبیان را چه عیش در آتش ؟

مکتبی .


- زراعت آبی ؛ زرع مسقوی و مسقاوی . مقابل دیم و دیمی یعنی مظمی .
- ساعت آبی ؛ ظرفی بوده بدرجات بخش شده که پر آب می کرده اند و از چکیدن آب بحدی معلوم زمان را می پیموده اند.
- مثلثه ٔ آبی و بروج آبی ؛ در اصطلاح اهل تنجیم برجهای سرطان و عقرب و حوت باشد.
|| آنکه باچرخ و ارابه آب بخانه ها برد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
ابن ابی قره . [ اِ ن ُ اَ ق ُرْ رَ ] (اِخ ) ابوعلی منجم علوی بصری . او راست : کتاب العلة فی کسوف الشمس و القمر. (ابن الندیم ).
ابن ابی عون . [ اِ ن ُ اَ ع َ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن ابی عون . رجوع به ابواسحاق ابراهیم بن ابی عون احمدبن ابی النجم شود.
ابن ابی زید. [ اِ ن ُ اَ زَ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن ابی زیدعبدالرحمن قیروانی (310-386 هَ .ق .). فقیه مالکی ، و او را از غایت تبحر در فقه مالک...
ابن ابی شیخ . [ اِ ن ُاَ ش َ ] (اِخ ) شاعری مُقل است . (ابن الندیم ). و باز در الفهرست نام ابن ابی الشیخ مکنی به ابوایوب ، سلیمان بن ایوب ، ...
ابن ابی صبح . [ اِ ن ُ اَ ص ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن عمروبن ابی صبح المازنی اعرابی بدوی . او به بغداد آمد و بدانجا مقیم گشت و هم آنجا درگذشت .شاعر...
اِبْن‌ اَبى‌ خِصال‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ مسعود بن‌ خلصة بن‌ فرج‌ ابن‌ مجاهد غافِقى‌ ملقب‌ به‌ ذوالوزارتین‌ (465-540ق‌/1073- 1145م‌)، ادیب‌، نویسنده‌،...
قلعة ابی طویل . [ ق َ ع َ ت ُ اَ طَ ] (اِخ ) قلعه ای است بزرگ و محکم در افریقیه . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). این قلعه هنگام ویران شد...
شعب ابی یوسف . [ ش ِ ب ِ اَ س ُ ] (اِخ ) همان کوه است که بنی هاشم هنگام مخالفت قریش با آنها در آنجا مسکن گزیدند. (یادداشت مؤلف ).
بنو ابی ربیعه . [ ب َ اَ رَ ع َ ] (اِخ ) نام قبیله ای از عرب . و اشعار این قبیله را ابوسعید سکری گرد کرده است . (ابن الندیم ).
دار ابی سفیان . [ رُ اَ س ُف ْ ] (اِخ ) خانه ٔابوسفیان پدر معاویه است . ابن عبدربه آرد : فمن دخل دار ابی سفیان فهو آمن و کانت داره حرماً لاد...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۲۳ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.