آجر.[ ج ُ ] (معرب ، اِ) معرب آگور، از فارسی یا بگفته ٔ منتهی الارب یونانی . خشت پخته . آجور. آگور : خم رها کن ، که بود چاهی ژرف سر به آجر برآو...
آجر. [ ج ُ ] (از فرانسوی ، ص ، اِ) (از فرانسوی ِ آژور) مشبک . بسوراخ ، و آن را شبکه و سه پایه نیز گویند.- آجر زدن ؛ سه پایه دوختن و شبکه زدن .
آجر. [ ج ُرر ] (اِخ ) قریه یا محله ای از بغداد که چند تن از مشاهیر بنسبت بدان آجری لقب یافته اند، و آن را درب الاَّجر هم می گفته اند.
خرده آجر. [ خ ُ دَ / دِ ج ُ ] (اِ مرکب ) قطعات شکسته ٔ آجر کوچکتر از چارکه . (یادداشت بخط مؤلف ).
نیمه آجر. [ م َ/ م ِ ج ُ ] (اِ مرکب ) آجر نصفه . رجوع به نیمه شود.
آجر پاره. آجر شکسته، پاره آجر (رجوع شود به آجر و پاره). (فرهنگ عامیانه) عبارتی است عامیانه که اغلب در پاسخ به واژۀ «آره» بیان می گردد (توجه شود به هم ...
آجرهایی با ساختی ویژه که برای مصرف در شومینه کاربرد داشته، کمتر از چوب هوا را آلوده میکند. (به انگلیسی:biobrick)
به نوعی چیدن آجر به صورت پر کلاغی (کلاغ پر)به صورتی که نوک آنها بیرون کار قرار گیرد اطلاق میشد.