آذرشب .[ ذَ ش َ ] (اِخ ) نام فرشته ٔ موکل آتش که پیوسته در آتش است . || (اِ مرکب ) سمندر
: در شودبی زخم و زجر و درشود بی ترس و بیم
همچو آذرشب به آتش همچو مرغابی بجوی .
منوچهری .
[ و خسروپرویز را بود ] دستارچه ٔ آذرشب و آن از موی سمندر بافته بود. (مجمل التواریخ ). محتمل است مراد از موی سمندر حجرالفتیله یعنی پنبه ٔ کوهی باشد و بعید نیست که آذرشب نیز به معنی حجرالفتیله بوده است
۞ . || و در بعض فرهنگها معنی برق و نیز نام آتشکده ای که گشتاسب در بلخ بنا نهاد و گنج های خویش در آن پنهان کرد آمده است .