اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آرام دادن

نویسه گردانی: ʼARʼM DʼDN
آرام دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) تقریر. (مجمل اللغه ). || تسکین . || تأمین . رَفْو. دل دادن :
خورش ساز و آرامشان ده بخورد
نشاید جز این چاره ای نیز کرد.

فردوسی .


و باز بسیستان آمد...پس از آنکه آن ناحیت را آرام داد. (تاریخ سیستان ). || اطمینان دادن . قرار دادن :
بدینسان پیامش ز بهرام ده
دلش را به برگشتن آرام ده .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.