گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آرمان نویسه گردانی: ʼARMAN آرمان . (اِخ ) نامی از نامهای مردان : چو کردوی شاپور و چون اندیان سپهدار ارمینیه وْ آرمان نشستند با شاه ایران برازبزرگان فرزانه ٔ رزم ساز.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی آرمان آرمان . (اِ) حسرت . لهف . دریغ. اندوه . (مجمل اللغة). اَرمان .- آرمان خوردن ؛ حسرت بردن . || آرزو. اَمَل : هر حوائج را که بودش آرمان راست کر... آرمان ایده آل آرمان همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سازگاری، هماهنگی، همکاری، همدلی (دری) میسرا misrā (سغدی: میثره mişra)***فانکو آدینات 09163657861 آرمان شهر در فلسفه ی اسلامی به این واژه «مدینه ی فاضله» گویند. شهر آرمانی؛ شهر ایده آل؛ شهری که تصور شود. مانند اتوپیای آرمانی افلاطون و توماس و دیگران که هر گز... آرمان سرا آرمان سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) آرمان سرای . سرای حسرت . این جهان . ایرمان سرای . آرمان خوار آرمان خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) حسیر. حسران . حسر. حسرت خوار. آرمان فلوت آرمان فلوت . [ ف ُ ] (اِ مرکب ) نام سازی است . آرمان خوردن آرمان خوردن . [خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) تلهیف . (مجمل اللغة). عرمان عرمان . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ أعرم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به أعرم شود. || ج ِ عَرم . (منتهی الارب ). رجوع به عرم شود. ||... عرمان عرمان . [ ع َ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است . (منتهی الارب ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود