گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آزگار نویسه گردانی: ʼAZGAR آزگار. [ زِ ] (ص ) تمام . کامل . تخت . شمرده . اَجْرَد. آزاد. جَرْداء: شش ماه ِ آزگار. یک سال آزگار. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. مجتبی ۱۳۸۹/۰۲/۲۴ 0 0 میخواهم بدانم که آیا لغت آزگار ریشه ویا تاریخچه خاصی دارد . برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود