گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آسپست نویسه گردانی: ʼASPST آسپست . [ پ ِ ] (اِ) ۞ اسپست . گیاهی که آن را یونجه گویند و به بهار بستور خورانند. رطبه . فِسفسه . فِصفصه . اِسپرس . جلبان الحیه . سله . و رجوع به اسپست شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی اسپست اسپست . [ اَ پ ِ / اِ پ ِ ] (اِ) ۞ علفی است که بترکی یونجه خوانند و معرّب آن فصفصه است و تخم آنرا بذرالرطبة گویند. (برهان ). اسفست . سپست ... کت اسپست کت اسپست . [ ک َ اِ پ ِ ] (اِخ ) قریه ای است فرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب شیراز. (فارسنامه ٔ ناصری ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود