اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آسی

نویسه گردانی: ʼASY
آسی . [ سا ] (ع ن تف ) غمگین تر. اندوهناکتر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
آسی . (ع ص ) غَمناک . حَزین . اندوهگین . || پشیمان . || بِجشک . پزشک . طبیب . مُعالج . پزشک ریشها و قرحه ها. جراح . ج ، اِساء، اُساة.
آسی . (ص نسبی ) منسوب به مملکت آس . از آس . رجوع به آسیان شود.
اصطرلاب آسی . [ اُ طُ ب ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) که منطقةالبروج او ببرگ مورْد ماند. (از التفهیم ص 285). و رجوع به اسطرلاب شود.
عسی . [ ع َ سا / ع َ سَن ْ ] (ع مص ) سخت کلان سال گردیدن . (از منتهی الارب ). || سخت شدن و ضخیم گشتن گیاه . (از اقرب الموارد).
عسی . ۞ [ ع َسا ] (ع اِ) شاخ خرما. (منتهی الارب ). بلح ، و آن را با شین معجمه نیز ضبط کرده اند. (از اقرب الموارد).
عسی . [ ع َ سا ] (ع فعل ) فعل مقاربه بمعنی باشد که . (منتهی الارب ). قریب است و نزدیک است که چنین شود، و بمعنی یقین و شاید هم آمده است ...
عسی .[ ع َ / ع َ سی ی ] (ع ص ) سزاوار: هو عسی به ؛ او سزاوار آن است . بالعسی أن یفعل کذا؛ سزاوار و شایسته است که چنین کند. (از منتهی الارب...
عسی . [ ع ُ سی ی ] (ع مص ) به غایت پیری رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). مسن گشتن . (از اقرب الموارد). عسو [ ع َس ْوْ / ع ُ س ُوو ] . عَساء. عَسْ...
آثی . (ع ص ) سخن چین . نمام . عیب گوی .
اسی . [ اَ سا ] (ع مص ) مداوات . معالجه . دوا کردن . درمان . علاج . (مؤید الفضلاء). دارو بر جراحت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || اندوه بردن . (...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.