آشنا
نویسه گردانی:
ʼAŠNA
آشنا. [ ش ْ / ش ِ ] (اِخ ) تخلص شاعری پارسی سرای هندوستانی ، موسوم به میرزا محمدطاهر، پسر نواب ظفرخان احسان که بنام عنایت خان معروف بوده . اشعار او را با عنوان کلیات آشنا جمع کرده اند. در مدح شاه جهان و داراشکوه قصاید بسیار دارد و1077 هَ .ق . درگذشته است . || تخلص شاعر فارسی گوی هندی موسوم به غیاث الدین متوفی بسنه ٔ 1073 هَ .ق . و احتمال میرود این دونام عنایت و غیاث یکی مصحف دیگری باشد. واﷲ اعلم .
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اشنا. [ اَ ] (اِ) گوهر گرانمایه . (برهان ). گوهر گرانبها. (سروری ) (فرهنگ اسدی ) ۞ (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). درمجمع الفرس بمعنی جواه...
اشنا. [ ] (اِخ ) محلی است در چهارفرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب خنج .
اشنع. [ اَ ن َ ] (ع ص ) زشت : یوم اشنع؛ روز بد و زشت . (منتهی الارب ). شنیع. شَنِع. || (ن تف )شنیعتر. زشت تر. بدتر و قبیح تر. (آنندراج ) (غیاث ).
اشنع. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن عمروبن طریف . پدر قبیله ای بود. (از منتهی الارب ).