اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آصف

نویسه گردانی: ʼAṢF
آصف . [ ص َ ] (اِخ ) پسر برخیا. نام وزیر یا دبیر سلیمان نبی و یا دانشمندی از بنی اسرائیل ، و گویند این همان کس است که علمی از کتاب داشت و در قرآن کریم ذکر آن رفته است . و او تخت بلقیس سبا را از دوماهه راه بکمتر از لمح بصرو چشم زخمی در پیشگاه سلیمان حاضر ساخت :
یک زمان صد روی از اهل هنر خالی نیست
همچو خالی نبدی تخت سلیمان زآصف
آسمان بوسه دهد خاک درش راباُمید
کآستانش بزداید ز رخ ماه کلف .

سوزنی .


|| توسعاً، وزیر و یا وزیری بخرد و تدبیر :
عمل و علم بباید صفت آصف شاه
آصفی چون کند آن خواجه که نادان باشد؟

کمال اسماعیل .


|| نام خنیاگری مشهور بزمان داود نبی . || (از ع ، اِ) اَصَف . بیخ کبر. (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
اسف ناک . [ اَ س َ ] (ص مرکب ) اسف آور. تأسّف آور. مایه ٔ تأسف .
تاسف بار ؛ وضعیتی که باید به حال آن تأسف خورد و اندوهگین شد؛ دردناک
اسف خوردن . [ اَ س َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) افسوس خوردن . دریغ خوردن .
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ماهور
۱۳۹۰/۰۷/۲۰ Iran
0
3

سلام، کلمه ‹آصف› معنی لغویش چیه؟

داریوش ابونصری
۱۳۹۳/۰۹/۲۹ Iran
1
0

نام دبیر یا وزیر حضرت سلیمان نبی بوده که عربی شده نامی عبریست و شخصی دانشمند و دانا بوده . آصف دوران یعنی وزیر و یا دبیر زمان و ممکن است حافظ آنرا در رابطه با شیراز که آنرا ملک سلیمان میخوانده اند بکار میبرد.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.