اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آفتاب

نویسه گردانی: ʼAFTAB
آفتاب . (اِخ ) نام رودی است که از انجیرکوه چشمه گیرد به پشت کوه ، و آن رافده و آب راهه ٔ کشکانرود است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
آفتاب لقا.[ ل ِ ] (ص مرکب ) آفتاب طلعت . آفتاب عذار. سخت جمیل .
آفتاب روی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) آفتاب رو.
آفتاب زده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) متشمس .آنکه از بسیاری تافتن آفتاب بر او بیمار شده باشد.
آفتاب زرد. [ زَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) نزدیک غروب که رنگ آفتاب پریده نماید. اصیل . پس از نماز دیگر. پسین ِ دور.ایوار : و پیش سلطان شد، آفتاب ...
آفتاب پهن . [ پ َ ] (اِ مرکب ) در تداول خانگی ، آنگاه از بامداد که قسمتی از سطح سرای را آفتاب گیرد.
آفتاب خشک. [ خُ. ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب). کشمش و میوه و چیزیی را گویند که نه با حرارت و دستگاه بلکه با نور طبیعی آفتاب خشک شده باشد. مقابل سایه خشک/سا...
ابزاری که برای زمان سنجی با خورشید طراحی شده ، ساعت آفتابی ، ساعت خورشیدی ، درحالت کلی می تواند شامل بناهایی که کاربرد نجومی داشتند نیز باشد (مانند بر...
گرد آفتاب . [ گ َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غباری باشد که در پرتو آفتاب که از روزنه بر جایی افتد ظاهر گردد و آن را به عربی سعراره خوانن...
علت آفتاب . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یرقان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
ورق آفتاب . [ وَرَ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح گنجفه بازان ورقی که در آن صورت آفتاب نوشته باشند و کنایه از رخساره ٔ محبوب و م...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.