گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آفرین گر نویسه گردانی: ʼAFRYN GR آفرین گر. [ف َ گ َ ] (ص مرکب ) آفرین خوان . آفرین گوی : نهاد آن روی خون آلود بر خاک اَبَر شاه آفرینگر، با دل پاک . (ویس و رامین ).جوان و پیر سزد آفرین گر تو که توبسال و بخت جوانی بعقل و دانش پیر.معزی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود