اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آفسانه

نویسه گردانی: ʼAFSANH
آفسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) افسانه :
بدان بد کزین بد بهانه منم
سخن را نخست آفسانه منم .

فردوسی .


آن موی که در ستایش آمد
زلف است و کله نه موی شانه
مردم جستم نه ریش و دستار
حکمت گفتم نه آفسانه .

عمادی .


به پیش خلق شب و روز برمناقب تست
مدارِقصه و تاریخ و آفسانه ٔ من .

سیف اسفرنگ .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
منوی اصلی • • • • • • • • جستجو • ایجاد حساب • ورود ابزارهای شخصی • • [پنهان‌سازی] تغییر وضعیت فهرست محتویات • • • • • • • • • • • • • • • • حمله اعرا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.