اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد کیزاوانی حموی شاذلی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حموی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن مکابر شظبی یمنی . رجوع به علی یمنی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن مکرم اﷲ صعیدی عدوی مالکی ازهری . رجوع به علی صعیدی شود.
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن احمدبن مکی رازی ، ملقب به حسام الدین و مشهور به ابن مکی . فقیه و ساکن دمشق بود و به حلب نیز سفر کرد، و در سال 59...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن منصور بسام ، مشهور به بسامی و ابن بسام . رجوع به علی بسامی و ابن بسام شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن امام محمد تقی علیه السلام ، مکنی به ابوالقاسم . محدث و فقیه و از غُلات شیعه میباشد که در سال 352 ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن علی جلاد راکبی نخلی حنفی . رجوع به علی جلاد شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن محمد تقی علیه السلام ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی بن احمدبن موسی بن امام محمد تقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی ، ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی دیری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی جزائری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی جزائری شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.