گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۴.۸۶ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رسول رسولی . رجوع به علی رسولی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رضابن محمدمهدی بحرالعلوم طباطبائی . رجوع به علی طباطبائی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رضوان بن علی بن جعفر مصری ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن رضوان . رجوع به علی مصری (ابن رضوان بن ...) و ابن ر... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رضی الدین بن علی بن احمدبن محیی الدین جامعی عاملی . رجوع به علی جامعی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رفاعه ٔ قرظی . رجوع به علی قرظی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رکانة. برخی او را از صحابه دانسته اند، ولی ابن مندة گوید که صحابی بودن اومورد تردید است . (از الاصابه ٔ ابن حجر ج 4،... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رکن الدوله حسن بن بویه دیلمی ، ملقب به فخرالدوله . رجوع به فخرالدوله ٔ دیلمی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن روزبهان بن محمد خنجی ، ملقب به زین الدین . رجوع به علی خنجی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن روزبه شیبانی ، ملقب به اختیارالدین . از امرا و ملوک جبال . رجوع به اختیارالدین (علی بن ...) شود. علی علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن رومی ، علی بن عباس بن جریج بغدادی ، مشهور به ابن رومی و مکنی به ابوالحسن . شاعر رومی الاصل . رجوع به ابن رومی به ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ ۶۶ صفحه ۶۷ از ۵۷۹ ۶۸ ۶۹ ۷۰ ۷۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود