اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی ، ملقب به سعدالدین و مشهور به ابن عراق . رجوع به علی حجازی ...
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن فارس ، مشهور به خیاط بغدادی و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی خیاط شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمدبن حسین رباطی مغربی مالکی ، مشهور به ابن بری و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابن بری و نیز به م...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمدبن علی بن عبداﷲ یمنی صنعانی حنبلی ، مشهور به ابن شوکانی . رجوع به علی شوکانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمدبن یونس بیاضی عاملی ، ملقّب به زین الدین و مکنّی به ابومحمد. رجوع به علی بیاضی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد (صلاح الدین الناصر). ابن علی (المهدی ). ابن محمد حجاج بن یوسف زیدی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نجاح الدین...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد حضرمی رندی اشبیلی اندلسی ، مشهور به ابن خروف و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی اشبیلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد علوی عمری شجری ، ملقّب به نجم الدین و مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی . رجوع به علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد مجروتی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مجروتی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن منصور المهدی لدین اﷲ. رجوع به علی مهدی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.