اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلیزنده

نویسه گردانی: ʼALYZNDH
آلیزنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) آنکه آلیزد از ستور. جفته انداز. جفتک زن :
چو آلیزنده شددر مرغزاری
نباشد بر دلش از بار ۞ باری .

ابوشکور.


قموص ؛ خر آلیزنده . (السامی فی الاسامی ). توسن . بدخو. لگدزن . جهنده (اسب و استر).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
علی زنده . [ ع َ ی ِ زِ دَ ] (اِخ ) (شیخ ...)وی از محرکان میرزا سعد وقاص در مخالفت با میرزا شاهرخ بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 593...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.