آم
نویسه گردانی:
ʼAM
آم . (ع اِ) ج ِ اَمة. کنیزکان . پرستاران .
- آم و عام ؛ زن و ستور.
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
ام الهنبر. [ اُم ْ مُل ْ هِم ْ ب ِ ] ۞ (ع اِ مرکب ) خر ماده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کفتار ماده . (منتهی الارب ).
ام الهیثم . [ اُم ْ مُل ْ هََ ث َ ] (ع اِ مرکب ) عقاب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به هیثم شود.
ام الهیثم . [ اُم ْ مُل ْ هََ ث َ ](اِخ ) بنت الاسود ۞ نخعی . از زنان شاعر عرب و از صحابه بود. اشعاری بدو نسبت میدهند که در رثاء علی بن ابی ...
ام الهیثم . [ اُم ْ مُل ْ هََ ث َ ] (اِخ ) صاحب خیرات حسان از مزهر سیوطی ام الهیثم را از زنان فصیح گوی بشمار آورده است . (از خیرات حسان ج 1 ...
ام الخلفف . [ اُم ْ مُل ْ خ ُ ف ُ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (تاج العروس ) (لسان العرب ). داهیه و بلای بزرگ عمومی . (از ذیل اقرب الموارد).
ام الحزین . [ اُم ْ مُل ْ ح َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 72 هزارگزی جنوب باختری اهواز و 24 هز...
ام الحساب . [ اُم ْ مُل ْ ح ِ ] (ع اِ مرکب ) در اصطلاح علم استیفاء هر مدی را گویند که در اول ورق حساب کشند و آنرا صدرالحساب نیز خوانند. در ام...
ام الحجار. [ اُم ْ مُل ْ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 58 هزارگزی جنوب باختری اهواز در کنار راه اهوا...
ام الجراف .[ اُم ْ مُل ْ ج َرْ را ] (ع اِ مرکب ) ۞ سپر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد، ذیل جرف ) (ناظم الاطباء). || دلو. (منتهی الارب ) (از...
ام التلول .[ اُم ْ مُت ْ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حیزان بخش مرکزی شهرستان آبادان . رجوع به حفار باختری شود.