اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آم

نویسه گردانی: ʼAM
آم . [ آم م ] (ع ص ) قصدکننده . (مهذب الاسماء). قاصد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ام روح . [ اُم ْ م ِ رَ ] (اِخ ) مکه . (المرصع).
ام سعد. [ اُم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) یا ام سعید. دختر عروةبن مسعود ثقفی از زنان علی بن ابی طالب (ع ) بود، و از آن حضرت دو دختر آورد: رمله و ام الح...
ام سعد. [ اُم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 237 ببعد شود.
ام سخل . [ اُم ْ م ِ س ِ ] (اِخ ) کوهی است در بنی غاضره . (از معجم البلدان ).
ام سمع. [ اُم ْ م ِ س َ ] (ع اِ مرکب ) دماغ . (المرصع) (اقرب الموارد) ۞ .
ام سهل . [ اُم ْ م ِس َ ] (اِخ ) کنیه ٔ چند تن از زنان صحابی بوده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 247 ببعد شود.
ام شبل . [ اُم ْ م ِ ش ِ ] (ع اِ مرکب ) لبوه . (المرصع). شیر ماده .
ام شغل . [ اُم ْ م ِ ش ُ ] (ع اِ مرکب ) درباره ٔ کسی گویند که عزم کاری کند ولی به اتمام نرساند، اصلش چنان است که گویند: زنی پی کاری میرف...
ام صبح . [ اُم ْ م ِ ص ُ ] (اِخ ) مکه . (المرصع).
ام صخر. [ اُم ْ م ِ ص َ ] (اِخ ) دختر شریک بن انس . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمیيز الصحابة ج 8 ص 251 شود.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۷۴ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.