آمر
نویسه گردانی:
ʼAMR
آمر. [ م ِ ] (ع ص ) فرماینده . فرمانده . کارفرما. صاحب امر. ج ، آمِرین . || (اِ) ششم روز از ایام عجوز یا چهارم روز آن .
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن شاهنشاه . رجوع به عمر ایوبی (ابن شاهنشاه بن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن شاهین . رجوع به عمر بغدادی (ابن احمدبن عثمان ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن شاهین سمرقندی . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن شَبّةبن عُبیدةبن ریطه ٔ نمیری بصری ، مکنی به ابوزید. شاعر، راویة و مورخ قرن سوم هجری . رجوع به ابوزید(عمربن شب...
عمر. [ ع ُ م َ] (اِخ ) ابن شور. رجوع به ابوشور (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ] (اِخ ) ابن شیخ . رجوع به عمر (ابن احمد...) شود.
عمر. [ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن طبرزد. رجوع به ابن طبرزد شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن طوسون بن محمد سعیدبن محمدعلی . مورخ و از امرای سابق مصر بوده است . در سال 1289 هَ .ق . در اسکندریه تولد یافت و ت...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عامر تمار. رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عباد. حسن بن موسی النوبختی را کتابی است به نام «کتاب الاحتجاج لعمربن عباد و نصرة مذهبه ». (از الفهرست ابن الند...