اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آمله

نویسه گردانی: ʼAMLH
آمله . [ م ِ / م ُ ل َ / ل ِ ](اِ) آملج . نام درختی هندی که ثمره ٔ آن را نیز آمله گویند. طعم آن ترش و عفص و نازک چون آلوگوجه ببزرگی گردکانی و خردتر درخت آن ببالای گردکان . برگ آن ریزه و انبوه از دو سوی شاخ بقدر شبری رسته گاهی بدو شاخه و گاهی بسه شاخه و چوب آن از چنار سختتر بود : و اندر میان رامیان و جالهندر [ هندوستان ] پنج روزه راه است و همه ٔ راه درختان هلیله و بلیله و آمله و داروهاست که بهمه ٔ جهان ببرند. (حدودالعالم ).
پای ز گل برکشی بطاعت به زآنک
روی بشوئی همی به آمله و گل .

ناصرخسرو.


چون نشوئی دل بدانش همچنانک
موی را شوئی به آب آمله ؟

ناصرخسرو.


- آمله ٔ پرورده ؛ آمله ٔ مربّابشکر یا عسل .
- شیرآمله ؛ عبارت از آمله ٔمالیده ٔ منقی از دانه است که چند بار در شیر تر نهند و سپس شسته و خشک کنند تا قوت آن کم و صالح برای استعمال شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جبل عاملة. [ ج َ ب َ ل ِ م ِ ل َ ] (اِخ ) نام کوهی است از توابع دمشق . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 200 شود.
املح الناس . [ اَ ل َ حُن ْ نا ] (اِخ ) نام یا لقب مادر المستکفی باﷲ خلیفه ٔ عباسی بوده . (از تاریخ الخلفای سیوطی ص 263).
املح بخارایی . [ اَ ل َ ح ِ ب ُ ] (اِخ ) ملا میر عظیم . از شاعران قرن سیزدهم هجری است . رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.