اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آمیزش

نویسه گردانی: ʼAMYZŠ
آمیزش . [ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر و عمل آمیختن . مزاج . مزج . امتزاج . خلط. (دهار). اختلاط. ترکیب :
جود و احسان تو بی آمیزش آموزش است
هیچ دانا بچه ٔ بط را نیاموزد شناه .

سنائی .


مر آمیزش گوهران را بگوی
سبب چه که چندین صور زو بخاست ؟

ناصرخسرو.


|| خلطه . مخالطت . معاشرت . الفت . صحبت . نشست و برخاست :
هرآنکس که باداد و روشن دلید
از آمیزش یکدگر مگسلید.

فردوسی .


به خو هر کسی در جهان دیگر است
ترا با وی آمیزش اندرخور است .

فردوسی .


رنجور نفاق دوستانم
زآمیزش دوستان مرا بس .

خاقانی .


|| آمیغ. مباضعه . آرام گرفتن با. آرمیدن با. نزدیکی کردن با. وقاع .
- آمیزش تن ؛ گشنی .
- آمیزش داروها ؛ اَخلاط. آمیزه های دارو. عقار. اجزاء.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کامه، کام
خلطه و آمیزش . [ خ ُ طُ زِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) آمیزش . (یادداشت بخط مؤلف ).
از این سه واژه، یک واژه ی (جنس) آن عربی است و پارسی جایگزین هر سه واژه این است: نیات مَئیسون (سنسکریت: نییَتَ مَئیسونا)
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.