گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آمیزگار نویسه گردانی: ʼAMYZGAR آمیزگار. (ص مرکب ) آمیزنده . خواهان معاشرت . بسیار معاشرت کننده با مردمان . خالط. خلط. لابک . مخالط : وگر خنده رویست و آمیزگارعفیفش ندانند وپرهیزگار. سعدی .بگویند ازاین حرف گیران هزارکه سعدی نه اهل است و آمیزگار.سعدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود