اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آه

نویسه گردانی: ʼAH
آه . (ع پسوند) َاه . حرفی است که در آخر بعض کلمات درآید و حکایت از حسرت و تألم و استغاثه و توجعکند. و در این صورت در اول کلمه نیز «وا» درآرند: وادیناه . واحمزتاه . وامحمداه . وااسلاماه . واشریعتاه . واشنعتاه . وافضیحتاه . واحسرتاه . واقِلَّةَ صبراه . واویلاه . و بجای آه گاهی ، آ (َا) نیز آید: واحسرتا، چنانکه بجای وا، یا: یاحسرة(تا) علی العباد، و در این کلمات الف را الف ندبه گویند و ها را علامت وقف شمارند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اه . [ اُ ] (صوت ) کلمه ٔ تعجب است . علامت تعجب . صوتی ، نمودن تعجب را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || کلمه ٔ تألم . علامت ترس . صوتی ، نمودن...
اه . [ اَ هَ هَ ] (ع مص ) اهة. ناله کردن . اه گفتن . (منتهی الارب ). نالیدن و اه گفتن . (ناظم الاطباء). اندوه کردن و اَه گفتن . (آنندراج ).
عاه . (اِخ ) کوهی است در سرزمین فزارة. (از معجم البلدان ). || و یوم العاه از ایام عرب است .
عاه . (اِخ ) موضعی است که در آن حمیدبن حریث بن بجدل کلبی با بنی فزاره برخورد و نبرد کرد. (از معجم البلدان ).
آءة. [ ءَ ] (ع اِ) نام درختی است و گویند بانک . (مهذب الاسماء). || ثمره ٔ درختی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، آء. || کلمه ای که بدا...
اح . [ اَح ح / اُح ح ] (ع مص ) سرفه کردن . (منتهی الارب ). صوتی است که دلالت بر درد و بیماری سینه کند. گویند اَح ّ الرّجل ؛ هنگامی که سرفه...
عه عه . [ ع َه ْ ع َه ْ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان شتر را زجر کنند تا بازایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم صوت است که ...
اه اه . [ ه ْ ] (صوت ) برای ابراز انزجار بر زبان رانند. (از یادداشت بخط مؤلف ).
اه اه . [ اِه ْ اِه ْ ] (اِصوت ) اسم صوت سرفه . || (صوت ) کلمه ای که برای اظهار تعجب گفته شود. (از یادداشت بخط مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.