اب
نویسه گردانی:
ʼB
اب . [ اَ ] (اِ) سنبل الطیب . (مخزن الادویه ).
واژه های همانند
۴۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
آب برز. [ آب ْ، ب ُ ] (اِخ ) نام شعبه ای از رود کارون .
آب بن . [ ب ِ ب ُ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سادآوران . و آن چیزی است چون صمغ که در بیخ درخت گردکان کهنه و مجوف یابند.
آب بند. [ آب ْ، ب َ ] (نف مرکب ) آنکه ماست و پنیر و سرشیر و خامه کند. || آنکه درزهای ظروف فلزین با موم مذاب یا قلعی سد سازد. || آنکه ی...
گیش آب . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گلاشکر بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 60هزارگزی شمال باختری کهنوج سر راه مالرو گلاشکرد به بافت ...
لنگ آب . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شفان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 82هزارگزی شمال باختری اسفراین . جلگه و سردسیر. دارای 28 تن ...
لوش آب . (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 7هزارگزی جنوب باختری فریمان ، سر راه مالرو عمومی فریمان به پاقلعه . جل...
میان آب . (اِخ ) میاناب . نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر ، واقع در جنوب شوشتر و باختر دهستان گندزلو و دهستان حیزان با 41 قریه ...
میان آب . (اِخ )نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان اهواز، استان ششم (خوزستان )، واقع در شمال باختری اهواز میان رود کارون و کرخه . هوای...
نرم آب . [ ن َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری است . در سمت شرقی بخش دودانگه بین چهاردانگه و دودانگه در طرفین رودخان...
نشت آب . [ ن َ ] (اِ مرکب ) زه ِ آب . آب که از جائی نشت کرده و زهیده باشد. (یادداشت مؤلف ).