ابارت
نویسه گردانی:
ʼBART
ابارت . [ اِ رَ ] (ع مص ) اِباره . گشن دادن خرمابن و اصلاح آن . || اصلاح زرع و کشت . || هلاک کردن .
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عبارت . [ ع ِ رَ ] (ع اِمص ، اِ) عبارة. || تفسیر و تأویل . || شرح . || ترجمه . (ناظم الاطباء). || بیان و تعبیر کردن . (غیاث اللغات ). ||...
(= بخشی از یک جمله که معنی دهد) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: پیکاتو pikãtu (کردی: پیکهاتوو) ****فانکو آدینات 09163657861
عبارت /'ebārat/ ۱. (ادبی) مجموع الفاظ و کلمات بدون فعل، مانند انجمن علمی دانشجویان دانشکده ادبیات. ۲. سخن؛ گفتار. ۳. [قدیمی] اصطلاح. فرهنگ فارسی عمید....
خشک عبارت . [ خ ُ ع ِ رَ ] (ص مرکب ) کنایه از کسی که از کلام او نفع نتوان برداشت . (آنندراج ) : خشک عبارت چو سموم تموزسردمعانی چو دم مهرگان ...
خوش عبارت . [ خوَش ْ / خُش ْ ع ِ رَ ] (ص مرکب ) خوش تقریر. آن کس که کلام موزون و با عبارات خوب آورد. خوب عبارت . || نوشته ای که با عبارت ...
عبارت سنج . [ ع ِ رَ س َ ] (نف مرکب ) انشاپرداز. (ناظم الاطباء).
عبارت آرای . [ ع ِ رَ ] (نف مرکب ) ترتیب دهنده ٔ عبارت و آرایش کننده ٔ سخن . (ناظم الاطباء).
(افعالی که از آنها یک معنی به دست میآید و بیش تر با یک فعل ساده یا فعل مرکب هم معنی میشود. بیش از دو واژه هستند و یکی از اجزای شان واج اضافه است؛ ...
عبارت آرایی . [ ع ِ رَ ] (حامص مرکب ) عمل عبارت آرا. آرایش سخن به الفاظ نغز و شیوا : بعد چندین عبارت آرائی گفت با اوستاد کیپائی .شیخ بهائی (ن...
عبارت پرداز. [ ع ِ رَ پ َ ] (نف مرکب ) عبارت آرای . آنکه مقصودخود را با عبارت شیوا بیان کند. رجوع بعبارت شود.