ابر
نویسه گردانی:
ʼBR
ابر. [ اُ ب ُ ] (اِخ )نام دهی به سجستان و از آنجاست محمدبن حسین حافظ.
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عبر. [ع ُ ] (اِخ ) قبیله ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عبر. [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) بسیار از هر چیزی . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زن بی فرزند.زن فرزندمرده . (اقرب الموارد) (منتهی ...
عبر. [ ع َ ] (ع مص )عبرت گرفتن . (اقرب الموارد): اللهم اجعلنا ممن یعبرالدنیا و لایعبر؛ ای ممن یعتبرها و لایموت سریعاً حتی یرضیک بالطاعة. (اقر...
عبر. [ ع َ ب ِ ] (ع ص ) رجل عَبر؛ مرد با اشک . (منتهی الارب ). ذوالعبرة و الحزن . (اقرب الموارد). || سهم عبر؛ تیر که پر فراوان دارد. (اقرب ال...
عبر. [ ع ِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ عبرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عبر. [ ع ُ ب ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَبور. رجوع به عَبور شود.
بنات عبر. [ ب َ ت ُع ِ ] (ع اِ مرکب ) کذب . دروغ . باطل . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.