ابصار
نویسه گردانی:
ʼBṢAR
ابصار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بصر. چشمها. بینائیها. دیده ها.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ابصار. [ اِ ] (ع مص )دیدن . دیدن بچشم و به دل . رؤیت . || اعلام . دیده ور گردانیدن . || روشن و پیدا شدن .
ابسار. [ اِ ] (ع مص ) خراشیدن ریش (زخم ) را پیش از نضج آن . ناسور کردن ریش . || گشن دادن خرمابن پیش از وقت آن . || خواستن حاجت پیش ا...
آب سار. [ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در قزوین و قمشه و سمیرم فارس نام چشمه هائی است که بزعم عوام افشاندن آب آن در مزارعی که ملخ ...