ابن فارس
نویسه گردانی:
ʼBN FARS
ابن فارس . [ اِ ن ُ رِ ] (اِخ ) ابوالحسن یا ابوالحسین احمدبن فارس بن زکریابن محمدبن حبیب الرازی اللغوی . در اقسام علوم خاصه در لغت امام بود و کتاب مجمل او در لغت عرب با همه ٔ اختصار حاوی فوائد جَمّه است . او اصلاً از مردم ری بود و بقزوین علم و ادب فراگرفت و نوبتی نیز بزیارت خانه شد و در آنجا باز به کسب معرفت و دانش پرداخت . گذشته از اساتید دیگر از پدر خویش هم استفادات بسیار کرده است . یکی از شاگردان او بدیعالزمان همدانی معروف است و حریری صاحب مقامات اسلوب خویش از رسائل انیقه ٔ او اقتباس کرده است . فخرالدوله ٔ دیلمی وی را به ری خواند و تربیت فرزند خویش مجدالدوله بدو گذاشت . صاحب بن عباد خود را رهین دانش و فضل ابن فارس میداند. تألیفات او ازتغلیط و اشتباه خالی است و با ایرانی بودن از شعوبیه بیزار و با آنان مخالف است . او بسخا مشهور بوده است و اشعار رائقه و رسائل بدیعه ٔ او مطبوع اهل ادب است . علاوه بر مجمل اللغه که مرتب بر حروف است کتب ذیل ازاوست : الصاحبی فی فقه اللغة و سنن العرب فی کلامها. کتاب الثلاثه . کتاب أوجزالسیر لخیرالبشر. کتاب ذم الخطاء فی الشعر. کتاب الاتباع و المزاوجة. کتاب النیروز. کتاب اللاّ مات . کتاب حلیةالفقهاء. وفات او در 390 هَ .ق . به ری بوده و مدفن او مقابل مشهد قاضی علی بن عبدالعزیز جرجانی است . نیز گویند وفات او در 397 و مدفن او به محمدیه است . و ابن الندیم در الفهرست نام ابن فارسی را میبرد و کتابی کتاب الحماسه بدو نسبت میکند.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.