ابن مسعود
نویسه گردانی:
ʼBN MSʽWD
ابن مسعود. [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن عبداﷲبن مسعودبن غافل بن حبیب بن شمخ بن فاربن مخزوم هذلی حلیف بنی زهره . مادر او مسماة به ام عبد بنت عبدود، و از این رو گاهی به عبداﷲ مسعود کنیت ابن ام عبد نیز داده اند. او از قدمای اصحاب رسول است و بروایت ابونعیم اصفهانی ششمین کس است که اسلام آورد و از اینرو او را سادس سته میگفتند و او این لقب را دوست میداشت . ابن مسعود شبان عقبةبن ابی معیط بود و گویند روزی رسول اکرم صلوات اﷲعلیه با ابوبکر بر رمه ٔ او میگذشتند و از او شیر طلب کردند ابن مسعود بمقتضای امانت از دادن شیر امتناع جست ، رسول صلوات اﷲعلیه بره میشی راکه تا آنگاه بار نگرفته بود برگرفت و پستان او مس کرد و در حال پستانهای میش پر از شیر شد و روان گردید.ابن مسعود در اثر این معجزه مسلمانی پذیرفت و از آن پس ملازم خدمت رسول صلوات اﷲعلیه گردید چنانکه او را صاحب نعلین و ساده و سواک میخواندند و او نخستین کسی است که قرآن کریم را علی رؤس الاشهاد در مکه تلاوت کرد، و وی ذوالهجرتین است چه یک بار بحبشه و بار دیگر به مدینه هجرت کرد و در همه ٔ غزوات رسول (ص ) حاضر بودو ابوجهل را او به دست خویش بکشت . خانه ٔ او جنب مسجد رسول بود و با مادر خود پیوسته بخانه ٔ پیامبر صلوات اﷲعلیه آمد و شد داشت بدان حد که ابوموسی اشعری آنگاه که بمدینه آمد ابن مسعود و مادر او را از اهل بیت طهارت گمان برد. و نیز او از عشره ٔ مبشره است یعنی یکی از ده تن یاران که پیغمبر به آنان وعده ٔ بهشت فرمود. او در روش و حرکات به آن حضرت تشبّه میورزید لکن ساقهای پا لاغر داشت ، وقتی در حضور پیامبر صلوات اﷲعلیه وی را بلاغری پای استهزا کردند آن حضرت منع فرمود. ابن مسعود را قامتی بلند و نحیف بود و موی سر تا پشت گوش فرومیگذاشت و خضاب نمیکرد. در خلافت ابوبکر و قتال اهل ردّه مأمور حفظ مواضع بی حفاظ مدینه گشت و در جنگ یرموک حاضر بود و بزمان خلافت عمر ولایت کوفه یافت و عمر بمردم کوفه نوشت من عمار یاسر و عبداﷲبن مسعود را بمعلمی و وزیری بشما فرستادم . عبداﷲ تا خلافت عثمان در کوفه بماند و آنگاه که عثمان مسلمانان را تنها بخواندن مصحف زیدبن ثابت مجبور میکرد عبداﷲبن مسعود امر او نپذیرفت و گفت مصحف و قرائت من اصح از مصحف و قرائت زید است و آنگاه که زید با کودکان مکه ببازی بود من هفتاد سوره از قرآن از زبان پیغمبر از بر داشتم . عثمان او را از کوفه بمدینه طلبید و مردم کوفه بر او گرد آمدند و خواستند وی را از رفتن بازدارند. ابن مسعود گفت طاعت او بر من لازم است و دوست ندارم فتنی که روی خواهد آورد از من آغاز شود.ابن مسعودآنگاه که 32 هَ .ق . در مدینه وفات یافت بیش از شصت سال از عمر او گذشته بود و زبیر او را شبانه به بقیعبخاک سپرد و چون عثمان بدانست زبیر را مورد عتاب ساخت . و بخاری مرگ ابن مسعود را پیش از قتل عمر در کوفه گفته است و این قول صحیح نیست . (استیعاب ابن عبدالبر) (اصابه ٔ ابن حجر و غیره ). فضل بن شاذان را در مصحف عبداﷲبن مسعود شرحی است که ترتیب سور قرآن را در آنجا بیان میکند و آن غیرترتیب مصحف زیدبن ثابت است .
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ابن مسعود. [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) ملقب بصدرالدین . یکی از امرای سلطان علاءالدین محمدبن تکش خوارزمشاه . آنگاه که سلطان اسیر ترکان ختا شد ابن...
ابن مسعود. [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) عبیداﷲبن مسعود صدرالشریعة محبوبی . از مردم بخارا و یکی از حکمای آنجا. وفات او به سال 747 هَ .ق . بوده است . ...