اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالحسین

نویسه گردانی: ʼBWʼLḤSYN
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) مزنی . وی پس از ابوالحسین عتبی بوزارت نوح بن منصور سامانی رسید. ۞ و در اول مستوفی دیوان امیر نوح بود و آنگاه که ابوالحسین سیمجور از شکست ابوالعباس تاش و قتل عتبی آگاه شد از سیستان عزیمت خراسان کرد. مزنی بدو پیام کرد که بهتر آن است تا از آمدن بخراسان منصرف گردد و بقهستان که اقطاع قدیم وی بود قناعت ورزد، او ملتمَس مزنی بپذیرفت و مزنی ولایت بادغیس و گنج رستاق را نیز بر اقطاع وی مزید کرد و این معنی بر طبق میل حسام الدوله نبود، از اینرو وقتی که از بخارا متوجه خراسان گشت ابوالحسین مزنی را از وزارت معزول کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) عتبی . وزیر سامانیان و مورخ . رجوع به عتبی ... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ )علی بن ابراهیم حصری . رجوع به ابوالحسین حصری شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) علی بن ابی علی محمدبن مقله . رجوع به علی ... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) علی بن بکار البصری . رجوع به علی ... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ )علی بن حسین ابوالحسین خلیعی . رجوع به علی ... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) بقولی کنیت علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب ملقب به سیدالساجدین علیه السلام . رجوع به ابوالحسن علی ...
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) علی بن حمزةبن علی بن طلحةبن علی الرازی . رجوع به علی ... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) علی بن عباس نوبختی . رجوع به علی ... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن حسین بن جهضم . از مشایخ صوفیه در اواخر مائه ٔ چهارم و اوائل مائه ٔ پنجم هجری . اصل او از ...
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن وصیف الناشی الحلاء. رجوع به علی ... شود.
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۸ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.