اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالحسین

نویسه گردانی: ʼBWʼLḤSYN
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) مزنی . وی پس از ابوالحسین عتبی بوزارت نوح بن منصور سامانی رسید. ۞ و در اول مستوفی دیوان امیر نوح بود و آنگاه که ابوالحسین سیمجور از شکست ابوالعباس تاش و قتل عتبی آگاه شد از سیستان عزیمت خراسان کرد. مزنی بدو پیام کرد که بهتر آن است تا از آمدن بخراسان منصرف گردد و بقهستان که اقطاع قدیم وی بود قناعت ورزد، او ملتمَس مزنی بپذیرفت و مزنی ولایت بادغیس و گنج رستاق را نیز بر اقطاع وی مزید کرد و این معنی بر طبق میل حسام الدوله نبود، از اینرو وقتی که از بخارا متوجه خراسان گشت ابوالحسین مزنی را از وزارت معزول کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) فارسی . طبیب خاص بهاءالدوله ٔ دیلمی و متصدی کتابت بصره . او پس از بهاءالدوله نیز مدتی بزیست و بعد از ...
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) کردویه (شیخ ...) شیرازی . از معاریف مشایخ تصوف . وی در مائه ٔ ششم هجری میزیست و معاصر الناصر لدین اﷲ عب...
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن اسماعیل بن عبیس بن سمعون ، ملقب به ناطق الحکمه واعظ بغدادی . رجوع به ابن سمعون ابوالح...
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ )محمدبن احمدبن محمدبن جمیع. رجوع به محمد... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) محمدبن اسحاق بن الحسین المادرائی . رجوع به محمد... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) محمدبن بحر رهنی . رجوع به محمد... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) محمدبن بکیر الحضرمی . تابعی است .
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ )محمدبن جعفر. رجوع به ابن نجار ابوالحسین ... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) محمدبن حامد سری . رجوع به محمد... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن علی جرجانی خیاطی . حافظ و محدث . او به ماوراءالنهر میزیست و از عمران بن موسی بن مجاشع رو...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۸ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.