اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالحسین

نویسه گردانی: ʼBWʼLḤSYN
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) مزنی . وی پس از ابوالحسین عتبی بوزارت نوح بن منصور سامانی رسید. ۞ و در اول مستوفی دیوان امیر نوح بود و آنگاه که ابوالحسین سیمجور از شکست ابوالعباس تاش و قتل عتبی آگاه شد از سیستان عزیمت خراسان کرد. مزنی بدو پیام کرد که بهتر آن است تا از آمدن بخراسان منصرف گردد و بقهستان که اقطاع قدیم وی بود قناعت ورزد، او ملتمَس مزنی بپذیرفت و مزنی ولایت بادغیس و گنج رستاق را نیز بر اقطاع وی مزید کرد و این معنی بر طبق میل حسام الدوله نبود، از اینرو وقتی که از بخارا متوجه خراسان گشت ابوالحسین مزنی را از وزارت معزول کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
ابوالحسین میدانی . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ن ِ م َ ] (اِخ ) او راست : کتاب اخبارالقلاع . (از مسعودی در مروج الذهب ).
ابوالحسین احمد بن محمد نوری بغوی بغدادی خراسانی (۲۲۵- ۲۹۵ هـ)، از عرفای خراسانی‌الاصل و از صوفیان مشهور بغداد در قرن سوم هجری قمری بوده که پیروان او ر...
ابوالحصین . [ اَ بُل ْ ح ُ ص َ ] (ع اِ مرکب ) روباه . (السامی فی الاسامی ). ثعلب . (المزهر) (مهذب الاسماء) (تاج العروس ). روس . (برهان ). نیفه . روب...
ابوالحصین . [ اَبُل ْ ؟ ] ۞ (اِخ ) تابعی است . او از ابن عمر و از او عثمان بن واقد روایت کند.
ابوالحصین . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) صحابی است .
ابوالحصین .[ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) (قاضی ...) معاصر سعدالدوله ابوالمعالی شریف بن سیف الدوله ، فرمانروای حلب . رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 392 شود. ...
ابوالحصین . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) ابن الهیثم بن شفی الحجری . محدث است .
ابوالحصین . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) اسیدبن حضیر. رجوع به اسید... شود.
ابوالحصین . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) حبیب بن الزبرقان . محدث است . یحیی بن یمان از او روایت کند.
ابوالحصین . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) حمیدبن الحکم . محدث است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.