اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالحسین

نویسه گردانی: ʼBWʼLḤSYN
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) مزنی . وی پس از ابوالحسین عتبی بوزارت نوح بن منصور سامانی رسید. ۞ و در اول مستوفی دیوان امیر نوح بود و آنگاه که ابوالحسین سیمجور از شکست ابوالعباس تاش و قتل عتبی آگاه شد از سیستان عزیمت خراسان کرد. مزنی بدو پیام کرد که بهتر آن است تا از آمدن بخراسان منصرف گردد و بقهستان که اقطاع قدیم وی بود قناعت ورزد، او ملتمَس مزنی بپذیرفت و مزنی ولایت بادغیس و گنج رستاق را نیز بر اقطاع وی مزید کرد و این معنی بر طبق میل حسام الدوله نبود، از اینرو وقتی که از بخارا متوجه خراسان گشت ابوالحسین مزنی را از وزارت معزول کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) یا ابوالحسن . ابن فارس احمدبن فارس بن زکریای رازی مالکی لغوی . رجوع به ابن فارس ... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن قطان . رجوع به ابن قطان ابوالحسین احمد... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن کباش . محدث است .
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن یحیی . مؤلف تاریخ سیستان آنجا که از فضایل سیستان بحث کند چند تن از علما و بزرگان...
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ )ابن مظفر. او راست : کتاب مناقب عباس بن عبدالمطلب .
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن معمر کوفی . رجوع به ابن معمر ابوالحسین ... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن منیر ابوالحسین احمد. رجوع به ابن منیر... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن یونس . متکلم و فقیه بمذهب محمدبن جریر طبری . او راست : کتاب الاجماع فی الفقه . (ابن الندیم ).
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم سیاری . رجوع به احمد... شود.
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) احمدبن حسین بن احمد واعظ، معروف به ابن سماک . معاصر القادر باﷲ و القائم بامراﷲ عباسی . مولد او به سال ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۸ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.