اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالمظفر

نویسه گردانی: ʼBWʼLMẒFR
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) جمحی ۞ . صاحب برید بروزگار سلطان مسعودبن سلطان محمود غزنوی در آخر عهد سوری به نیشابور. و ابوالفضل بیهقی گوید: حال این فاضل در این تاریخ چند جای بیامده است و خواجه ٔ بزرگ احمد عبدالصمد او را سخت نیکو داشتی و گرامی و مثال داده بود وی را پوشیده تا انهی کند بی محابا آنچه از سوری رود و میکردی و سوری در خون او شد و نبشته های او آخر اثر کرد در دل امیر.و فراختر سوی این وزیر نوشتی وقتی بیتی چند شعر فرستاده بود سوی وزیر آن را دیدم و این دو سه بیت که ازآن یاد داشتم نبشتم و خواجه حیلت ها کرد تا امیر این را بشنید که سوی امیر نبشته بود و سخن کارگر آمد:
امیرا به سوی خراسان نگر
که سوری همی بند و ساز آورد
اگر دست شومش بماند دراز
به پیش تو کار درازآورد
هر آن گاو ۞ را کو بسوری دهی
چو چوپان بد داغ بازآورد.
رجوع شود به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 545، 550، 554، 605، 611.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) یوسف بن عبداﷲ سبطبن الجوزی . رجوع به یوسف بن عبداﷲ شود.
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) یوسف بن علی بن بکتکین . از اتابکان اربل در حدود 563 هَ . ق . رجوع به یوسف بن علی ... شود.
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ] (اِخ ) یوسف بن قزاوغلی . رجوع به سبطبن جوزی شود.
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) یوسف بن محمدبن حمویه . رجوع به یوسف بن محمد... شود.
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) یوسف بن مقتفی بن مستظهر (555-566 هَ . ق .). رجوع به مستنجد یوسف بن مقتفی بن مستظهر... شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.