ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابزون بن مهبرد عمانی کافی مجوسی . او راست : دیوان شعری بعربی و آنرا ابن حاجب محمدبن احمد گرد کرده است . و ابن حاجب گوید: قصائد فارسی وی مرا بعجب آورد وشنیدم که به تبریز است بدانجا شدم و او بدانوقت به اعمال دیوانی اشتغال داشت . و مردی با معرفت و ذکاء ومتبحر در علوم بود و اشعار وی با صفا و بها و متناسب الالفاظ و خالی از لغات غریبه و ناگوار بود و بشعر خویش اعجابی نمینمود. و من اشعار وی را آنچه نسخه ٔ آن نزد وی بود تبویب و به مدایح او درحق امیر ناصرالدین ابتدا کردم . وفات ابزون به سال 430 هَ . ق . بود.
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۳ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن جعفربن مختار واسطی . رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن حسن اصفهانی . معروف بامام مرزوقی . ادیب و شاعر شیعی . شاگرد ابوعلی فارسی . وفات 421 هَ . ق . و رجوع ...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن المظفربن محتاج چغانی . او دو سال پیش از مرگ پدریعنی به سال 327 هَ . ق . بجای پدر از دست امیر نصرب...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن یعقوب ملقب به مسکویه خازن .رجوع به احمد... و رجوع به ابوعلی مسکویه ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمد رودباری . رجوع به ابوعلی رودباری ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمد مرزوقی . رجوع به ابوعلی احمدبن محمدبن حسن ... و رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن مظفرچغانی . رجوع به لباب الالباب چ براون ص 27 س 9 شود.
ابوعلی . [ اَع َ ] (اِخ ) احمدبن نصربن الحسین البازیار. رجوع به ابن بازیار ابوعلی احمد... و رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن نصر کاتب . رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [اَ ع َ ] (اِخ ) ازدی . رجوع به حسن ازدی مهدوی شود.