ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ] (اِخ ) ابن الیاس . و نام او محمد است والی کرمان . در 345 هَ . ق . از ملوک دیالمه گریخته به بخارا رفت ابوصالح منصور را به تسخیر ممالک دیالمه تحریض کرد وهر دو طرف حاضر به جنگ شدند. لکن میان رکن الدوله ٔ دیلمی و منصور صلح افتاد و مقرر شد که رکن الدوله سالی صدوپنجاه هزار دینار به خزانه ٔ منصور بپردازد و منصور دختری از عضدالدوله پسر رکن الدوله را نیز برای تشیید دوستی بزنی کرد. رجوع به روضةالصفا ج 4 ترجمه ٔ منصوربن نوح سامانی شود. وی در 356 هَ . ق . درگذشت .
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۳.۲۲ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن حسین بن عبداﷲبن شبل بغدادی . رجوع به ابن شبل شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن حسین بن ناصرالحق . رجوع به محمدبن حسین ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ] (اِخ ) محمدبن سعید قشیری . رجوع به محمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالوهاب الجبائی . رجوع به ابوعلی جبائی شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن عبیداﷲبن یحیی بن خاقان . رجوع به ابن خاقان و رجوع به تجارب السلف ص 205 و دستورالوزراء ص 76 شود.
ابوعلی . [اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن عروس . رجوع به محمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن علی الفیاض الکاتب ... رجوع به محمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ )محمدبن علی بن حسین بن مقله . رجوع به ابن مقله شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن لیث . رجوع به محمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن فرات کوفی . از روات حدیث است .