ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن مأمون . پدر ابوعلی . مأمون خوارزمشاه بود و چون درگذشت پسر او موسوم به ابی علی بجای پدر نشست و برای استحکام امر خویش خواهر محمودبن سبکتکین را بخواست و بزنی کرد و تا بزیست قاعده ٔ مصادقت میان او و محمود برقرار بود و پس از وی برادر وی مأمون بن مأمون بجای او خوارزمشاهی یافت و مخلّفه ٔ برادر را خطبه کرد و محمود بدان رضا داد و آنگاه که ینالتکین با رؤسای دیگر سپاه ، خوارزمشاه مأمون بن مأمون را بکشتند محمود بنام خونخواهی شوهرخواهر لشکر بخوارزم کشید و کشندگان مأمون را بسزا رسانید و مملکت خوارزم را ضمیمه ٔ ملک خویش کرد.
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۱ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) (ده ...) قریه ای است بجنوب شرقی کازرون بدوفرسنگی آن .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) آبسکونی . رجوع به حسین بن محمد آبسکونی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ] (اِخ ) الآم-ر باحکام اﷲ. رج-وع به آم-ر... ش-ود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن محمدبن احمد. رجوع به ابراهیم ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابزون بن مهبرد عمانی کافی مجوسی . او راست : دیوان شعری بعربی و آنرا ابن حاجب محمدبن احمد گرد کرده است . و ابن حا...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن الآدمی . رجوع به محمدبن آدمی حسین بن حمید الاَّدمی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی الاحوص . رجوع به ابن ابی الاحوص ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی الخیر مسیحی پسر ابوالخیر مسیحی طبیب . وفات 620 هَ . ق . رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 223 شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی عقیل . رجوع به ابن ابی عقیل ابومحمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی قره منجم علوی بصری . رجوع به ابن ابی قره ... شود.