اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوعلی

نویسه گردانی: ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن المقتفی لامراﷲ. او پس از مرگ پدر داعیه ٔ خلافت داشت و مادر وی در مرض موت مقتفی ، المستنجد را بدست کنیزکان کشتن میخواست تا پسر خود ابوعلی را بمسند خلافت نشاند. استادالدار عضدالدین بر این معنی وقوف یافت و مستنجد را آگاه کرد و قتل مستنجد میسر نگشت از اینرو آنگاه که مستنجد بخلافت رسید ابوعلی و مادر او را دستگیر و محبوس کرد و کنیزکان هم عهد مادر او را بدجله غرق کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن یزیدالابلی . برادر یونس بن یزید. او از زهری روایت کند.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابونواس حسن بن هانی بن عبدالاول بن صباح اهوازی . رجوع به حسن ... و رجوع به ابونواس ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن ایوب المسوحی . رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن اسماعیل بن الخصیب الانباری الکاتب .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن افضل . رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن جعفر دینوری . رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن عاصم الانطاکی . رجوع به احمد انطاکی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحمن بن مندویه ٔ اصفهانی . رجوع به ابن مندویه ابوعلی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن الحسن المادرانی الکاتب . رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن بشربن سعد المرثدی . رجوع به احمد... شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۳۵ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.