ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جعفربن علی بن احمدبن حمدان اندلسی . امیر زاب از اعمال افریقیه . شهر مسیله را او پی افکنده است و ابوالقاسم محمدبن هانی اندلسی را درباره ٔ او مدائح فائقه است از آن جمله است :
المدنفان من البریة کلها
جسمی و طرف بابلی احور
و المشرقات النیرات ثلثة
الشمس و القمر المنیر و جعفر.
و میان او و زیری بن مناذ جد معزبن بادیس کینه و مشاجراتی بود که منتهی به جنگ شد و در آن جنگ زیری بقتل رسید و سپس پسر او بلکین بجای پدر نشست و بخون خواهی زیری برخاست و ابوعلی جعفربن علی چون دانست که با وی برنیاید مملکت خویش بگذاشت وبه اندلس گریخت و در آنجا364 هَ . ق . کشته شد.
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جوزجانی حسن بن علی . یکی از شیوخ طریقت خراسان . او در اواخر مائه ٔ سوم و اوایل مائه ٔ چهارم میزیسته است و درک صح...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جوینی نیشابوری ملقب به فخر الکتاب جوینی . نام او حسن بن علی بن ابراهیم است و از ندماء اتابک زنگی بشام بود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جیهانی . رجوع به ابوعبداﷲ محمدبن احمد جیهانی شود.
ابوعلی . [ اَع َ ] (اِخ ) چغانی . رجوع به ابو علی محتاج ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حاتمی . محمدبن الحسن المظفر الکاتب اللغوی البغدادی معروف بحاتمی . صاحب رساله ٔ حاتمیّه و آن شرح ماجرای او با متن...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) الحاکم بامراﷲ منصور. رجوع به حاکم بامراﷲ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ](اِخ ) حرمازی . رجوع به حرمازی ابوعلی حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حرمی بن حفص . از روات حدیث است .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسان . از روات حدیث است .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن ابراهیم بن علی بن برهون . فقیه شافعی از مردم میافارقین . رجوع به ابو علی فارقی حسن ... شود.