گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ابوعلی نویسه گردانی: ʼBWʽLY ابوعلی .[ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن خلف بن عبداﷲبن ثلمیه یا بلیمه ۞ . رجوع به حسن ... شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه واژه معنی ابوعلی ابوعلی . [ اَع َ ] (اِخ ) (شیخ ...) کاتب . یکی از قدمای مشایخ صوفیه او مرید سیدالطائفه ابوالقاسم جنید بغدادی است و شیخ ابوعثمان مغربی از مر... ابوعلی ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) الکاهلی . او از ابی موسی اشعری و از او عبدالملک بن ابی سلیمان روایت کند. ابوعلی ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) کرابیسی . رجوع به حسین بن علی بن یزید... شود. ابوعلی ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) کرمانی انصاری . هشام بن ابراهیم . رجوع به ابوعلی هشام ... شود. ابوعلی ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) لذکه . حسن بن عبداﷲ اصفهانی معروف به لذکه یا لغذه ٔ نحوی لغوی . یاقوت گوید: او به بغداد شد و بمجلس زجاج برای اکت... ابوعلی ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ماجدبن هاشم بن علی بن مرتضی بن علی بن ماجد الحسینی الامامی الجد حفصی الهجری . معروف بسید بحرینی . محدث شیعی . از ... ابوعلی ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محتاج . چغانی . احمدبن ابی بکر محمد محتاج . یکی از امرای دولت سامانی که سپس از جانب خلیفه حکومت خراسان یافت او د... ابوعلی ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محسن بن ابراهیم بن هلال . رجوع به محسن ... شود. ابوعلی ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محسن بن ابی القاسم علی بن محمدبن ابی الفهم داودبن ابراهیم بن تمیم تنوخی بصری . شاعر و ادیب و پدر او علی نیز شاعر... ابوعلی ابوعلی . [ اَ ع َ] (اِخ ) محسن بن احمد فارسی . رجوع به محسن ... شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ صفحه ۲۸ از ۳۵ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود