ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خلیع، حسین بن ضحاک بن یاسر شاعر بصری . اصل او از خراسان است از موالی اولاد سلیمان بن ربیعة باهلی صحابی . او شاعری مزاح بود و در انواع شعر دست داشت و گفته های اومطبوع است و در گستاخی در مجلس خلفا هم سنگ اسحاق بن ابراهیم ندیم موصلی است . در ابتدا بخدمت محمد امین بن هارون الرشید پیوست به سال 198 هَ . ق . و پس از او با دیگر خلفا همان مناسبت داشت تا زمان مستعین و ابن خلکان گوید: او در طبقه ٔ اولی از شعرای مجیدین است و میان او و ابی نواس ماجراهای لطیف وقایع شیرین بوده است و وجه تسمیه ٔ او به خلیع کثرت مزاح او است . ابن المنجم در کتاب بارع و ابوالفرج اصفهانی در اغانی ذکر او کرده اند. وفات وی به سال 250 هَ . ق . بود. خطیب در تاریخ بغداد گوید: مولد او به سال 162 هَ . ق . بود و گویند او نزدیک صد سال بزیست . رجوع به معجم الأدباء چ مارگلیوث ج 4 ص 30 و رجوع به ابن ضحاک شود.
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن حسن براد مدینی . از روات حدیث است .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن صدقه . رجوع به حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ] (اِخ ) حسن بن علی بن موسی بکی . از شیوخ تصوف مصر است به روزگار کافور اخشیدی . وی مرید شیخ ابوعلی کاتب بود و صحبت ابویعق...
ابوعلی . [اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن نصربن عقیل ابوعلی السعیدی الواسطی البغدادی المنعوت بالهمام . شاعری از مردم واسط، مادح بعض امراء شا...
ابوعلی . [ اَ ع َ] (اِخ ) حسن بن علی استرآبادی رجوع به حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن علی اسکندرانی . رجوع به حسن اسکندرانی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن علی جویباری . رجوع به حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ](اِخ ) حسن بن علی جوینی کاتب . رجوع به حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن علی حرمازی . رجوع به حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن علی مراکشی . رجوع به حسن مراکشی ... شود.