ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی .[ اَ ع َ ] (اِخ ) زرارةبن اعین بن سنسن شیبانی . اسم اوعبد ربه و زراره لقب اوست . و کنیت دیگر او ابوالحسن است . تابعی و یکی از محدثین و فقهای امامیه . از روات امام محمد باقر و امام جعفر صادق و امام موسی الکاظم علیهم السلام است و چنانکه علامه ٔ حلی در خلاصه آورده است وی علاوه بر علم حدیث وفقه مقری و متکلم و شاعرو ادیب بود و شیخ طوسی او را از ثقات شمرده و وی راتصانیف چند است از جمله : کتاب فی الاستطاعة والجبر. او نودسال عمر یافت و به سال 150 هَ . ق . درگذشت . و عقیل او را از ضعفا شمرده است . و امتیاز او با دیگر همنامان او این است که از زرارةبن اعین صاحب عنوان روات ذیل روایت کنند: ابوبکیر. هشام بن سالم . عبداﷲبن هشام . حمادبن عثمان . عمادبن ابی طلحه . عبیداﷲبن یحیی کاهلی . موسی بن بکر. جمیل بن دراج . علی بن رباب . ابن ملکان . علی بن عطیّه . زیادبن ابی الخلال . ابن خالد. نصربن شعیب . محمدبن عمران . جمیل بن صالح و ابان بن عثمان .
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جلال الدین بن بهاءالدین سام . او پس از انتقال پدر مدت هفت سال در بامیان فرمانروائی داشت و بدان سال که سلطان مح...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جوزجانی حسن بن علی . یکی از شیوخ طریقت خراسان . او در اواخر مائه ٔ سوم و اوایل مائه ٔ چهارم میزیسته است و درک صح...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جوینی نیشابوری ملقب به فخر الکتاب جوینی . نام او حسن بن علی بن ابراهیم است و از ندماء اتابک زنگی بشام بود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جیهانی . رجوع به ابوعبداﷲ محمدبن احمد جیهانی شود.
ابوعلی . [ اَع َ ] (اِخ ) چغانی . رجوع به ابو علی محتاج ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حاتمی . محمدبن الحسن المظفر الکاتب اللغوی البغدادی معروف بحاتمی . صاحب رساله ٔ حاتمیّه و آن شرح ماجرای او با متن...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) الحاکم بامراﷲ منصور. رجوع به حاکم بامراﷲ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ](اِخ ) حرمازی . رجوع به حرمازی ابوعلی حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حرمی بن حفص . از روات حدیث است .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسان . از روات حدیث است .